کاکتوس



چند روز پیش 

تا فهمیدم روزشه .

یهو با خودم گفتم 

برای تشکر از  محبتاش امروز روز خیلی خوبی

لاغری خانو میگم 

هیچی دیگه گفتم یه گل می خرم و یه نامه می نویسم براش

از مترو که اومدم بیرون اون اقایی که همیشه گلدون بساط

می کرد نبود ، یهو گفتم هیچی دیگه . گفتم برم اون ور 

خیابون شاید باشه .رفتم اون سمتم نبود

یک مقداری چهره یمان درهم تنیده شد خخخخ.

هیچی دیگه گفتم برم به کارام برسم تا بعد 

همین جور تو مسیرکه میرفتم یه دکه گل داشت 

از دورهمه گلدونا  بزرگ بودن . همین جوری رفتم جلو

یه نگاه انداختم 

که یهو .

 



[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید .]

تو خواب بیداری بودم 

چشمامو که باز می کردم 

همه جا سفید می شد 

می بستم و کمی سکوت می کردم 

دوباره که باز می کردم 

همه جا تاریک بود .

صدای رعد و برق طوفان به پا کرده بود 

سگی از درد ،وحشتناک زوره می کشید 

صدای نم نم بارون به گوش می رسید 

درمیان سفیدی و سیاهی نیمه شب

سکوت ابدی قلبم را فرا گرفت.



خوب جونم براتون بگه که 

عامو ما تو کلاس شرکت کردیم که حالا تمرین داره

تمرین امروزش اینه که ۲۰ تا ویزگی های مثبتتونو 

بنویسید حالا ححی فکر و فکر .چی بنویسم .

چی ننویسم

در تمرین ذکر شده که میشه از دوستانم پرسید 

خوب دیگه .یک عدد خنده شیطانی خخخخ

دوستای گلم لطفا تندی بیاد و با شناختی که ازم دارید

ویژگی هامو بگید .چه مثبت و چه منفی 

ناراحت شدن از نظر شما در مرام ما نیست

با خیال اسوده نظر دهید

مرسییییی که کمکم میکنید  .یه قلب سرخ



خوب جونم براتون بگه چند مدتیه که افتادم 

تو مسیر کتاب موفقیت و کلاس ارتباطات موثر 

و این حرفا

دیروز یکم با خودم خلوت کردم ببینم چی شد

که اینجام و چرا .؟

فکر کنم همش به خاطر لجبازی با خرس مهربون

 نامهربونهیه جورایی روانی کرده منو .

بعد با خودم گفتم اخه من کجا و این کلاسا و

این ادما کجا که به خاطر یه ارتباط و ‌.

کلی قوربون صوقه بقیه می رن و حرفایی 

می زنند که فقط فقط و فقط باید مخصوص 

عزیزترینای ادم باشه .

موفقیت خوبه ،تلاش خوبه .

اما .پس

ساعت ها نشستن و به ماه نگاه کردن چی میشه؟

پس رقصیدن روح زیر بارون  و دل سپردن

به سهراب و فروغ چی میشه .؟

با دیدن یه ه غرق شدن تو حرکاتش چی میشه

این همه بدو و بدو به کجا می خواد برسه

نمیدونم و بین عقل و احساسم درگیری 

ایجاد شده شدید .

دلم برای حسام تنگ شده .

چه خواهد شد اخر

پانوشت:

به گوشیم اهنگ دلبر بی نشان

رضا ملک زاده

این دل گاهی چون درختی هوای تبر می کند
جنون عاشق که منطق ندارد



به قول سهراب :

زیر باران باید چیز نوشت،

حرف زد،نیلوفر کاشت.

اینک، آمده ام که زیر باران چیز بنویسم:


سرخی لبان تو 

 در میان امواج صورتی ملایم

 امیخته با شرم گونه هایت

 در ابی بیکران چشمانت

گویی غروب دریاییست

که به خود می خواند 

 تمام وجود آدمی را .

#کاکتوس 


پانوشت:به وقت باران



تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

تیم دانش Thought of Fatima (تفکر فاطمی) Tony خانه هوشمند - شهر هوشمند castsplarka Lori افزایش وب ترافیک Utrolig fotballplattform بانک مقالات